بی کسی از رنگ ما در دیده ، مژگان بشکند

ساخت وبلاگ

بی کسی از رنگ ما در دیده ، مژگان بشکند
سفرۀ دل واکنم، شاید کسی نان بشکند

من اسیر جاده ام، منزل بیابان من است
در هوای سیر تو گردم بیابان بشکند

گل به گل در آرزویت چیده ام عطر تو را
تا مباد از گردش چشم تو بستان بشکند

چشم هایت راه مذهب می زند در دل مرا
این پیاله از نگاه مست ایمان بشکند

بافۀ گیسوی تو در هر شکن دارد دلی
بسته ام عهدی به مویت، مشکل آسان بشکند

زنگم از آیینه ات محتاج خاکستر شده است
شیشه ای دارد دلم کز چشم حیران بشکند

با که گویم اضطراب دل به خاکستر نشست
ترسم از چشم خمارت عهد و پیمان بشکند

من تبر بر گردنم از دست ابراهیم دل
آه از آن روزی که با دست تو انسان بشکند
.

او سمت من نیامد...
ما را در سایت او سمت من نیامد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahestan1 بازدید : 66 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 17:49