بخوان نام مرا بر سنگ وضعی شرمگین دارد

ساخت وبلاگ

بخوان نام مرا بر سنگ وضعی شرمگین دارد
من آن سنگم که از عشقت شراری در کمین دارد

من اکنون مرده ام اما تو هستی در جفا کاری
بقایی نیست در هستی، عدم در آستین دارد

شراری جسته از سنگم، به شوق دیدن رویت
غبارم گرد راهت را نگاه واپسین دارد

چنان داغ تماشایم حرارت می‌زند بیرون
وگرنه پس چرا سنگم مزاج آتشین دارد

به اقبال بلندم دلخوشم روزی که می‌آیی
زمینم در هوای تو، هوای تو زمین دارد

به دست باد دادم روزگار عشرت خود را
نگاهم حسرت رقصی که از دامان چین دارد

دلم می لرزد و چشمم سرشک آرای سیمایم
سراپای من از هستی عدم در آستین دارد

خیالی بافتم از موج هستی تا عدم برگشت
عدم می بافد از هستی خیالی که همین دارد

بهروز قزلباش
.

او سمت من نیامد...
ما را در سایت او سمت من نیامد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahestan1 بازدید : 64 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 17:49